- جوک بزوئن
ایستاده در یک جاماندن، توقف پرنده در جایی، جوانه زدن
معنی جوک بزوئن - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نوعی از نشستن، با کپل روی زمین پهن شدن
نم کشیدن، کفک زدن، زنگ زدن
دام داران ظروف محتوی شیر دوشیده را پس از انتقال به ظرفی دیگر
نشان کردن، با کلوخ چیزی یا کسی را هدف قرار دادن
توده کردن، روی هم ریختن، انباشتن
پا زدن به چوب کارگاه بافندگی قدیمی را گویند که باعث بافتن
با نوک پا به چیزی یا کسی ضربه زدن، بی توجهی کردن
پلک زدن، زمانی به اندازه ی یک چشم به هم زدن
سرکشی کردن
مو بر بدن سیخ شدن، نق زدن، اعتراض کردن
مکیدن، نوک زدن ماهی به قلاب، هق هق گریه
رویش جوانه، جوانه زدن درخت
از خود بی خود شدن، پریدن عقل از سر گیج و منگ شدن
فریاد زدن، فریاد زدن از روی درد
سورچرانی کردن
جوانه زدن، از درخت صاف بالا رفتن
واژه ای تحقیرآمیز
فوران کردن، بالا رفتن جرقه های آتش
دوخت و دوز کردن با سوزن
بستن جانوران با ریسمان بلند
از سرما جمع شدن
پرش و جهش ماهی و غیره
سرپا شاشیدن، انداختن، پرتاب کردن، پاشیده شدن چیزهای آبکی
ریسیدن، تاباندن طناب و الیاف گیاهی
لگد زدن، جفتک زدن، با دو پا لگد زدن
چرخیدن، دور زدن
در رفتن، چاک زدن، دریدن، پاره کردن
دم بر نیاوردن، ساکت بودن
زنگ زدن فلزات
جویدن، جهیدن پرنده
به هن و هن افتادن، نفس نفس زدن
جهت پاسخ منفی شانه ها را بالا انداختن
دم زدن، حرف زدن، صدای جیک جیک جوجه از درون تخم در یکی دو